ترتیب تولد و روابط خواهر-برادرها

0
3,399
694204.jpeg alt_text
694204.jpeg caption

آدلر یکی از نظریه پردازان بزرگ روانشناسی، در نظریه خود به روابط خواهر- برادرها و جایگاه تولد روان شناختی در خانواده توجه خاصی دارد. آدلر پنج جایگاه روانشناختی را مشخص کرد:فرزند اول، فرزند دوم از فقط دو فرزند در خانواده، فرزند میانی، فرزند آخر و تک فرزند ها، ترتیب تولد آن هاست. اشتباه است اگر فکر کنیم فرزندان در یک خانواده در محیط یکسانی شکل گرفته اند. گرچه خواهر- اغلب افراد می پرسند چرا کودکان در یک خانواده اغلب با هم متفاوت هستند؟ آدلر بیان می کند که یکی از دلایل این تفاوت برادرها در مجموعه خانواده جنبه های مشترکی دارند ولی بدلیل ترتیب تولد، موقعیت روانشناختی هرکودك با دیگری متفاوت است.

فرزند اول

مورد توجه زیادی قرار می گیرد و در مدتی که او تک فرزند است به دلیل توجه زیاد، تا اندازه ایی نازپرورده است. اما وقتی که برادر یا خواهر جدید وارد صحنه می شود او متوجه می شود که از جایگاه مطلوب خود برکنار شده است. نمی توان توقع داشت که فرزندان اول بدون دعوا کردن، این جابه جایی شدید را تحمل کنند. آن ها سعی خواهند کرد موضع قدرت و امتیاز سابق را دوباره به دست آورند. امکان دارد براي مدتی سرکش و بد رفتار شوند و از خوردن و خوابیدن خودداری کنند اما سلاح والدین قوی تر است. در صورتی که فرزند اول به خاطر رفتارهایشان تنبیه شوند، این تنبیه را دلیل دیگري برای سقوط خود دانسته و شاید از فرزند دوم متنفر شوند. آدلر معتقد بود که تمام فرزندان اول ضربه تغییر جایگاه را حس می کنند ولی آن هایی که نازپرورده بار آمده اند بیش تر لطمه می بینند. میزان این لطمه به سن فرزند اول هنگامی که رقیب ظاهر می شود نیز بستگی دارد.هر چه فرزند اول در زمان تولد فرزند دوم بزرگ تر باشد ، عزل کم تری را احساس خواهد کرد. برای مثال یک کودك 8 ساله از تولد فرزند جدید کم تر از یک بچه 2 ساله ناراحت خواهد شد. با این حال فرزند اول بودن هم امتیازاتی دارد. وقتی که کودکان بزرگ تر می شوند، فرزند اول اغلب نقش معلم، مربی و رهبر را ایفا می کند. زیرا والدین از او انتظار دارند به مراقبت از خواهر برادر کوچک تر کمک کنند. این تجربیات معمولا به او کمک می کند از لحاظ عقلانی نسبت به فرزند کوچک تر، پخته تر شوند. فرزندان اول علاقه زیادی به حفظ کردن نظم و اقتدار دارند. آن ها سازمان دهندگان خوب، آدم های با وجدان و وظیفه شناس و از لحاظ نگرش محافظه کار می شوند.

فرزند دوم

از لحظه ایی که به دنیا می آید، توجه را با فرزند دیگر تقسیم می کند. فرزند دوم معمولا طوری رفتار می کند که انگار در مسابقه شرکت دارد و عموما در تمام اوقات با سرعت کامل پیش می رود. تلاش رقابت جویانه بین دو فرزند اول بر روند زندگی بعدی آن ها تاثیر می گذارد. فرزند دوم سعی می کند با کسب کردن موفقیت هایی که فرزند اول به آن ها دست نیافته است، تحسین دیگران را برانگیزد. اگر یکی از آن ها در زمینه خاصی با استعداد باشد، دیگری با پرورش دادن توانایی های دیگر برای جلب توجه تلاش می کند. همچنین اگر فرزند اول در یکی از جنبه ها موفق باشد، ممکن است فرزند دوم احساس کند که نمی تواند از فرزند اول جلو بزند و شاید دست از تلاش بردارد. بنابراین رقابت جویی بخشی از سبک زندگی فرد نخواهد شد، تنبل شده و ممکن است در جنبه های متعدد زندگی، پایین تر از سطح توانایی هاي خود عمل کند. فرزند دوم هرگز موضع قدرتمندی را که یک زمانی فرزندان اول داشتند، تجربه نمی کنند. حتی اگر فرزند دیگری به خانواده آورده شود فرزندان دوم احساس عزلی را که فرزندان اول حس کردند، احساس نمی کنند. هچنین والدین شیوه هاي فرزندپروري خود را تغییر داده، در تربیت کمتر نگران و مضطرب هستند و با آرامش بیش تری به فرزند دوم رسیدگی می کنند. فرزند دوم همیشه سرمشقی را از رفتار فرزند بزرگ تر به عنوان الگو، تهدید یا منبع رقابت در اختیار دارد.

فرزند میانی

اغلب احساس می کند کنار گذاشته شده است. این فرزند ممکن است نسبت به غیر عادلانه بودن زندگی متقاعد شده باشد. این فرزند ممکن است نگرش (من بدبخت) را اختیار کند و کودك مشکل سازی شود. با این حال، فرزند میانی مخصوصا در خانواده هایی که تعارض دارند ممکن است بانی صلح شود، کسی که اوضاع را سر و سامان می دهد.اگر چهار فرزند در خانواده باشند، فرزند دوم اغلب مانند فرزند میانی احساس می کند و فرزند سوم آسان گیر تر و اجتماعی تر خواهد بود و ممکن است با فرزند اول متحد شود.

فرزند آخر

از همه نازپرورده تر است. فرزند آخر با ضربه عزل فرزندی دیگر رو به رو نخواهد شد. فرزندان آخر که توسط نیاز به جلو افتادن از خواهر برادرهای خود تحریک می شوند، اغلب با سرعت زیادی رشد می کنند.برعکس آن نیز می تواند رخ دهد و این در صورتی است که فرزند آخر بیش از اندازه نازپرورده باشد و به این باور برسد که نیازي ندارد خودش چیزي یاد بگیرد. این کودکان وقتی بزرگ تر می شوند ممکن است درماندگی و وابستگی کودکی خود را حفظ کنند.

تک فرزند

تک فرزندان هرگز جایگاه برتر و قدرتی را که در خانواده دارند از دست نمی دهند، آن ها کانون توجه می مانند. تک فرزندان که زمان بیش تری را با والدین می گذرانند اغلب زود پخته شده و رفتارها و نگرش های بزرگسالان را نشان می دهند. این کودکان وقتی که متوجه می شوند در خارج از خانواده مانند مدرسه کانون توجه نیستند، دچار مشکلانی می شوند. این کودکان یاد گرفته اند نه تقسیم کنند و نه رقابت اگر توانایی هاي آن ها توجه و تایید کافی برای آن ها به ارمغان نیاورد، احتمالا احساس ناامیدی خواهند کرد. آدلر بر آن نبود که مقررات قاطعانه ایی را درباره رشد کودك مطرح کند. کودك صرفا بر اساس جایگاهی که در خانواده دارد، به طور خودکار شخصیت خاصی را کسب نخواهد کرد. منظور این است که احتمال دارد در نتیجه ترتیب تولد، همراه با تعامل هاي اجتماعی اولیه، سبک های زندگی خاصی شکل بگیرند.

شما میتوانید با استفاده از سامانه طبینجا بصورت آنلاین از روانشناس نوبت بگیرید.

Rate this post

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید